امیرمهدیامیرمهدی، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

امیرمهدی کوچولو

خداجونم دوستت دارم😍

نوه های خاله جان من

این عکس علی اکبر جونه که فکر می کنم داره تمرین ژیمناستیک می کنه تا بتونه پاهاشو 180 درجه باز کنه. موفق باشی عزیزم     این هم علی اکبر ( اخماشو ببین ) با امیر رضا ( پسر دایی اش ) که ظاهرا در حال اعتراض به کسی یا چیزی هستن.     باز هم علی اکبر با فاطمه جون (دخترخاله اش). خجالت نکش عزیزم  این فقط یه عکس دوستانه است.       ماشالا به این خانم کوچولو با این ژست قشنگش.       این هم یگانه خانم که 5 ماه از من کوچتره.     ...
29 شهريور 1392

آموزش جدید من

این روزا مامانم خیلی گرفتاره و فرصت نداره که لحظه های خوب مرا با دوربین شکار کنه آخه دشوارترین آموزش را برای من شروع کرده و اون هم آموزش دستشویی رفتنه (معذرت میخوام) . بیشترین کلماتی که این روزا برام خیلی تکراریه: پسرم جیش داری؟ بریم دسشویی؟ تو شلوارت جیش نکنی؟ برا امیر دست بزنید. خلاصه دستشویی رفتن من آداب خاصی داره: اولا یاد گرفتم به جای اینکه بگم جیش دارم میگم جیش داری شاید دلیلش اینه که مامانم این وازه را روزی صدبار تکرار میکنه. دوم اینکه اگه موفق بشم تو دستشویی جیش کنم وقتی که بیرون اومدم همه باید برام دست بزنن تازه خودمم دست میزنم. سوم اینکه خیلی تنبل تشریف ...
25 شهريور 1392

فشار خون را جدی بگیرید

بابای عزیزم ایشالا که دیگه تو بیمارستان بستری نشی آخه من خیلی حوصله ام سر میره و همش نق میزنم و مامان رو اذیت می کنم. البته دیروز که نگهبان نذاشت بیام پیشت ناراحت شدم  اما وقتی که دلیلش رو بهم گفت و اینکه بچه ها خساس هستن و زود مریض میشن حرفشو قبول کردم و بیرون اومدم. دوستای گلم بهتون توصیه می کنم که هعمیشه حرف بزرگترا رو گوش بدین.(آفرین) خوب در عوض منم اومدم روی محوطه بیمارستان و تا می تونستم عکس گرفتم که در پست قبلی چند تایی رو دیدین. ...
18 شهريور 1392

ادامه پست قبلی

خوب امیرپارساجون  هرچی باشه من (پسردایی مامانت) 1 سال و 11 ماه  و 16  روز از تو بزرگترم و تجربه ام از تو بیشتره پس خوب به حرفام گوش بده: میخواستم بگم که قدر این روزا رو بدون  فعلا همه دوروبرت رو گرفتن ,هواتو دارن, امر و نهیت نمی کنن, دنبال نخود سیاه نمی فرستنت ,نهدیدت نمیکنن,خبری از پیشی و هاپو و  لولو نیست,با کلماتی مثل بشین و نکن و دست نزن و کتک می خوری و غیره آشنا نیستی و ................ خلاصه اینم این چند روز و چند ماه و نهایتش یک تا یک و نیم سال همینطور عزیزی اما چشمت روز بد نبینه همینکه به راه افتادی و یکی دوتا گلدون شکستی و تلویزیونو انداختی و هر وسیله ای که به دستت رسید تو پریز برق کردی و ...
6 شهريور 1392

امیرپارساجون تولدت مبارک

ساعت 1/48 بامداد روز دوشنبه 4 شهریور92 بعدا کامل معرفی خواهم کرد شب بخیر     امیرپارساجون یه اسراری رو باید بهت بگم اما الان پاسی از شب گذشته و من خوابم میاد ایشالا پست بعدی همه چیزارو رو میکنم!!!!! ...
4 شهريور 1392
1